لازم است به ناچار پاسخ شما را با اندکی تفصیل بیان داریم:
به طور کلی و بر اساس تقسیم بندیهای نظری مجازات بر سه گونه است:
1 ـ مجازات قراردادی. (تنبیه و عبرت)
2 ـ مجازاتی که با گناه رابطه تکوینی و طبیعی دارد. (مکافات دنیوی)
3 ـ مجازاتی که تجسمی از خود جرم است و چیزی جدا از آن نیست. (عذاب اخروی)
نوع اول مجازات همان کیفرها و مقررات جزایی است که در جوامع بشری به وسیله تقنین الهی یا غیرالهی وضع گردیده است. فایده این گونه مجازات ها دو چیز است:
یکی جلوگیری از تکرار جرم و به وسیله خود مجرم یا دیگران از طریق رعبی که کیفردادن ایجاد میکند. و به همین جهت میتوان این نوع مجازات را تنبیه نامید. فایده دیگر تشفی و تسلّی خاطر ستمدیده است و این در مواردی است که از نوع جنایت و تجاوز به دیگران باشد.
نوع دوم، کیفرهایی است که رابطه علی و معلولی با جرم دارند، یعنی کیفر، معلول جرم و نتیجه طبیعی آن است. این کیفرها را «مکافات عمل» یا «اثر وضعی گناه» مینامند. بسیاری از گناهان اثرات وضعی ناگواری در همین جهان برای گناهکار در پی دارد. مثلا شراب خواری علاوه بر زیانهای اجتماعی، صدمات زیادی بر روان و جسم شراب خوار وارد میسازد. شرابخواری موجب اختلال اعصاب و تصلّب شرائین و ناراحتیهای کبدی میگردد.
منظور از اثر وضعی همان اثر ذاتی است که با جرم و گناه پیوند ناگسستنی دارد و از آن جدا نمیگردد. مثلاً اثر وضعی و ذاتی نوشیدن سمّ خطرناک، مردن است و مردن معلول این علت است و در نظام علت و معلول جهان هر چیزی موقعیت خاصی دارد و ممکن نیست با توبه کردن مثلا علت واقعی، معلول واقعی را به دنبال خود نیاورد.
هر چند دنیا محل کِشت و آخرت فصل درو است ولی گاهی برخی از اعمال در همین دنیا، نتایج خود را نشان میدهد.
این دریافت ثمره عمل و درو کردن کِشته، نوعی جزای الهی است ولی جزای کامل نیست چون محاسبه دقیق و مجازات کامل در آخرت انجام میگیرد. دنیا خانه عمل است و احیاناً جزا هم در آن داده میشود ولی آخرت خانه جزا و حساب است، در آنجا مجالی برای عمل نیست.
کارهایی که مربوط به مخلوق خدا است، خواه نیکی و احسان باشد یا بدی و آزار به مردم، غالبا در همین دنیا پاداش و کیفری دارد بی آن که چیزی از جزای اخروی آنها کم گردد. مثلا بدی کردن با پدر و مادر، در همین جهان کیفر دارد به ویژه اگر این بدی، کشتن آنها باشد. حتی اگر پدر و مادر انسان کافر یا فاسق هم باشند باز هم بدی نسبت به آنها بدون عکس العمل نمیماند.
منتصر عباسی پدرش متوکل را که از پلیدترین خلفای عباسی بود کشت ولی پس از مدت کوتاهی خود نیز کشته شد. با این که متوکل در مجالس انس و عیش خود، امیر المؤمنین علی علیه السلام را مسخره میکرد و دلقک های او تقلید آن حضرت را کرده و مسخرگی میکردند و در اشعار خویش به حضرت اهانت میکردند. زمانی که منتصر شنید پدرش حضرت فاطمه سلام الله علیها را دشنام میدهد از بزرگی پرسید مجازاتش چیست؟ او گفت: قتلش واجب است ولی بدان هر کس پدرش را بکشد عمرش کوتاه خواهد شد. منتصر گفت: من باکی ندارم در راه اطاعت خداوند عمرم کوتاه گردد. پدرش را کشت و پس از وی، هفت ماه بیشتر زنده نماند. (سفینه البحار، مرحوم شیخ عباس قمی، ماده «وکل»)
مولانا در مورد عمل و عکس العمل میگوید:
این جهان کوه است و فعل ما ندا .... سوی ما آرد صداها را ندا.
(برای آگاهی بیشتر ر.ک: عدل الهی، شهید مرتضی مطهری).
و شاعر دیگری در این مورد میگوید:
به چشم خویش دیدم در گذرگاه .... که زد بر جان موری مرغکی راه .... هنوز از صید، منقارش نپرداخت .... که مرغ دیگر آمد کار او ساخت....چو بد کردی مشو ایمن ز آفات .... که واجب شد طبیعت را مکافات
نوع سوم از مجازات، مجازاتهای جهان دیگر است که رابطه تکوینی قویتری با گناهان دارند. رابطه عمل و جزا در آخرت نه مانند نوع اول قراردادی است و نه مانند نوع دوم از نوع رابطه علت و معلول است بلکه از آن هم یک درجه بالاتر است.
در اینجا رابطه عینیت و اتحاد حکمفرماست. یعنی آنچه در آخرت به عنوان پاداش یا کیفر به نیکوکاران و بدکاران داده میشود تجسم عمل خود آنها است. یعنی آنچه به آدمی در آن جهان میرسد، چه نعمتهای بهشتی و چه عذاب دوزخی، همان چیزهایی است که آدمی خودش آماده و مهیا ساخته است. مجازات آخرت، تجسم یافتن خود عمل است.
نعمت و عذاب آنجا همین اعمال نیک و بد است که وقتی پرده کنار رود تجسم و تمثل پیدا میکند. تلاوت قرآن صورتی زیبا میشود و در کنار انسان قرار میگیرد. غیبت و رنجاندن مردم به صورت خورش سگان جهنم در میآید.
حال در مورد پرسش شما باید بدانید که اگر گناهی از روی علم و عمد و توجه نباشد گرچه عملی خلاف و ناپسند است اما گناه محسوب نمیشود چون معنای گناه جرم و عصیان و پرده دری و سرپیچی از فرمان مولا است و این در صورتی است که با علم و عمد و توجه باشد.
در نتیجه کیفر و مجازات نوع اول را که کیفر قراردادی بود و هدف آن تنبیه فرد مجرم و عبرت گیری خود مجرم و دیگران بود در این مورد معنا ندارد چون اصلا گناهی نکرده تا مشمول این نوع کیفر باشد؛ ولی کیفر نوع دوم که اثر وضعی آن است در اینجا ممکن است شامل شود.
در مثالی روشنتر اگر فردی ظرف شرابی بنوشد و علم به شراب بودن و حرام بودن آن نداشته، بدون شک استحقاق کیفر نوع اول را ندارد چون اصلا گناهی مرتکب نشده است ولی کیفر نوع دوم که اثر طبیعی شرب خمر و اثر وضعی و ذاتی آن است حتما وجود دارد و مست شدن و بی خبری و بی عقلی و صدمات جسمانی و روانی ناشی از نوشیدن شراب متوجه این فرد خواهد شد هر چند علم و عمدی در کار نبوده است. در همین مثال اگر این فرد شراب را آگاهانه و عمداً بنوشد، علاوه بر کیفر نوع دوم، مشمول کیفر نوع اول و سوم نیز خواهد بود.
بله، تنها نکتهای که میماند این است که در عین حال که برای هر گناهی آثار وضعی وجود دارد اما بعد از توبه میتوان با مراقبت از خود، و انجام کارهای نیک و خیرات و مبرات اندک اندک برخی از آثار وضعی گناه مانند تاریکی های حاصل از آن در روح و قلب را کاست و کم کم اثرات سوء به جا مانده از آن را نابود و زائل ساخت. در قرآن کریم آمده است: «إن الحسنات یذهبن السیئات» یعنی قطعا خوبیها از میان برنده پلیدی هاست. (هود/14)
اینکه گفته شده با توبه انسان پاک می شود و توبه جبران کننده گناهان است، در مورد اینگونه آثار معنوی و باطنی است.
در پایان این نکته را نیز یادآور می شویم که با توکل به خدای مهربان و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) حتی آثار وضعی گناهان نیز با عنایتشان قابل جبران می باشد.
در حال حاضر نگران چیزی نباشید. فقط سعی کنید با استقامت در توبه و انجام اعمال نیک، گذشته خود را جبران کنید.
برای آرامش خود باید به خدا توکل کرد. انشاءالله خداوند کمبود ها و نقیصه های ما را جبران خواهد نمود.
از خدای متعال برای شما و خود آرزوی توبه ای نصوح داریم. موفق باشید.